الآصال
بانک شعر آئینی


  تو را جایگزین نیست ...

در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زنده است علی خانه نشین نیست

ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست

در کوچۀ مسجد تو زمین خوردی و در ما
جز پینۀ چون زانوی اُشتر به جبین نیست

انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست

غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست

کو چادر خاکی شده کو دامن مولا
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست

جایی که علی هست معاویه چه کاره است
قرآن ِ سر نیزه که قرآن مبین نیست

ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که بجز نام تواش نقش نگین نیست

مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
المنة الّله که این است و جز این نیست

 

 شاعر:مهدی جهاندار

موضوعات: المطهرون, فاطمه الزهرا سلام الله علیها
[چهارشنبه 1396-05-18] [ 11:00:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  در آستانه ی در ...

هزار سال گذشت و هزار بار دگر
تو ایستاده ای آن جا در آستانه ی در

تو ایستاده ای آن جا و در نگاه ترت
هزار شاپرک است و هزار جاده ی تر

هزار شاپرک گرد شمع حلقه زده
هزار جاده ی مشتاق قله های خطر

تن کبودت ، نیلوفری ز باغ ” فدک”
دل بلندت شعری به اقتفای پدر

ربوده نیمه شبان عطر گیسوان تو را
هزار باد صبا با هزار شانه به سر

تو می روی و علی از علی غریب تر است
شبیه نام تو که از همیشه فاطمه تر

پس از غروب تو بی چشم تر نخواهد دید
یکی از این دو پسر را یکی از این دو پسر

کدام چشمه ی خورشید و آشیانه ی ماه
به جای روی تو می جوشد از خیال بشر؟

کدام حادثه جز کوچ تو حریف علی ست ؟
بگو کدامین غربت؟ بگو کدام خبر ؟

بگو که زنده ای و سوی ما نظاره گری
دل مرا به بقیعت نه …تا خود “تو” ببر

هنوز هم که هنوز است این قد خم توست
که ایستاده همان جا … در آستانه ی در..

 

محمدجواد شاهمرادی

موضوعات: المطهرون, فاطمه الزهرا سلام الله علیها
 [ 10:56:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  يا من بَدَا فی كُل ِ ضِلع ٍ كَسرُها ...

 

یا من بَدَا فی كُل ِ ضِلع ٍ كَسرُها أُمَّ أَبيها
ای آنكه در هرسینه‌ای شكستگی‌اش نمایان شد

حَتّی غَدَا فی كُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبيها

تا جایی‌كه در هر دلی آرامگاهی برای او هست 

أُمّاهُ لَو تَبكينَ قتلَ السِّبطِ فی جنبِ الفُراتِ
مادر جان! آن هنگام كه در عزای كشته شدن حسینت در كنار فرات می‌گریی

نوحِی علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
از داغ آن‌هایی كه علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!

يا قُرَّةَ عينِ الاوصياءِ
ای نور چشم تمام اوصیا

أدعوكِ دَوماً هذا نِدائی
دائما تو را می‌خوانم، این ندای من است

صلَّی علیكِ ربُّ السَّماءِ
پروردگار آسمان بر تو درود می‌فرستد

فاطمة، يا بَضعةَ المصطفی         فاطمة، تبكی لَكِ عينُ الوَفی
فاطمه، ای پاره تن مصطفی         فاطمه، دیدگان وفا در عزای تو می‌گریند

أدعو و دمعُ العين ِ لِلكونِ صَدَی آه ٍ واويلاه
صدایت می‌زنم و اشك چشمم به سمت جهان پژواك می‌شود

يا بنتَ من يَجری بكفَّيهِ النَّدَی آه ٍواويلاه
ای دختر پیامبری كه بارش باران به اشاره دست‌های اوست

سالَت دماء ُالشّيعةِ مِن قلبِ بحرينِ الحزينِ
اینك این خون شیعه است كه از قلب اندوهگین بحرین جاری می‌شود

و هذه أَبنائُكِ تدعُوكِ يا أُمَّ الحسين
این‌ها فرزندان تواند ای مادر حسین كه تو را می‌خوانند

زهراءُ دَومًا قَلبی يُنادی
دل من همیشه تو را می‌خواند یا زهرا!

يا بَضعةً مِن خيرِ العبادِ
ای پاره تن بهترین بندگان

ذِكراكِ رمزٌ لِلاتّحادِ
یاد تو رمز اتحاد ماست

فاطمة، يا بَضعةَ المصطفی         فاطمة، تبكی لكِ عينُ الوَفی
فاطمه، ای پاره تن مصطفی         فاطمه، دیدگان وفا در عزای تو می‌گریند

 

مرتضی حیدری آل كثیر


موضوعات: المطهرون, فاطمه الزهرا سلام الله علیها
[پنجشنبه 1393-12-21] [ 10:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت