این قدر بین رفتن و ماندن نمان، بمان | ... | |
خورشید من به جانب مغرب روان مشو مهمان نُه بهار علی پا مکش ز باغ ای دل شکسته آه تو ما را شکسته است دیگر محل به عرض سلامم نمی دهند راضی مشو دگر به زمین خوردنم مرو روی مرا اگر به زمین می زنی بزن در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
شاعر:محسن عرب خالقی
[شنبه 1396-05-21] [ 09:20:00 ب.ظ ]
لینک ثابت |