الآصال
بانک شعر آئینی


  پنهان.. ...

شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان

نمی یابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان

فرشته مست دنبال صدایش راه می‌افتد

کسی که میبرد نام تو را زیر زبان پنهان

  رمان آفرینش با علی جذاب شد اما

تو قدرت در تمام جمله‌های داستان پنهان

 زمان جاهلیت هیچ فکرش را نمیکردند

کمال مردها باشد میان دختران پنهان

 در اطراف رسول الله آگاهانه میدیدی 

چه شیطانی است پشت چهره‌های مهربان پنهان

   همه دیدند حق تنهاست ، پهلوی تو زد فریاد

صدایش ماند اما در سکوتی بی امان پنهان

 خزان زودرس وقتی سراغ باغ می‌آید 

گل خوب است باشد از نگاه باغبان پنهان

 تو از قلب علی دلباز‌تر قبری نمیخواهی

از اول بوده ای در بهترین جای جهان پنهان

 تو جان حیدری - یعنی دوتایی یک نفر هستید

پس او خود را درون خاک کرده نیمه جان پنهان

 بجز لاهوت هرجا دفن شد کوثر چنان باشد

که دریا را کنی زیر حباب استکان پنهان

 قیام تو در اعماق زمین ساکت نمی‌ماند

که دارد دخترت در حنجره آتشفشان پنهان

 و هجده سالگی پایان جریانت نخواهد بود

شدی چون خون به رگها ، زیر جریان زمان پنهان

 به حدی گیجم از داغت که پیدایت نمیکردم

اگر میشد تنت در قبر حتی با نشان پنهان…  

شاعر:هادی جانفدا

موضوعات: فاطمه الزهرا سلام الله علیها
[شنبه 1397-11-20] [ 10:33:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  این قدر بین رفتن و ماندن نمان، بمان ...


این قدر بین رفتن و ماندن نمان، بمان
پیرم مکن ز بارغمت ای جوان بمان

خورشید من به جانب مغرب روان مشو
قدری دگر به خاطر این آسمان بمان

مهمان نُه بهار علی پا مکش ز باغ
نیلوفر امانتی ِ باغبان بمان

ای دل شکسته آه تو ما را شکسته است
ای پرشکسته پر مکش از آشیان بمان

دیگر محل به عرض سلامم نمی دهند
ای هم نشین این دل بی همزبان بمان

راضی مشو دگر به زمین خوردنم مرو
بازی نکن تو با دل این پهلوان بمان

روی مرا اگر به زمین می زنی بزن
اما بیا بخاطر این کودکان بمان

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
اینقدر بین رفتن و ماندن نمان بمان

 

شاعر:محسن عرب خالقی

 

موضوعات: المطهرون, فاطمه الزهرا سلام الله علیها
[شنبه 1396-05-21] [ 09:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تویی که فاطمه ای، اوج روضه ات دَر نیست ...

دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی علیه السلام هیچ کس دلاور نیست

بگو به آن که به قصد تو با تبر آمد
درخت عمر من این قدرها تناور نیست

برای بغض علی علیه السلام وقت دیدنت چیزی
به قدر خنده ی تو تلخ و گریه آور نیست

چه زخم ها که پس از زخم ها نخواهی خورد
که نیست بار نخستین و بار آخر نیست

هنوز درد تو را روضه خوان نفهمیده ست
تویی که فاطمه ای، اوج روضه ات دَر نیست

 شاعر:محمدرفیعی

موضوعات: المطهرون, فاطمه الزهرا سلام الله علیها
[پنجشنبه 1396-05-19] [ 09:54:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  آرام تر ! حسین ...

شب گريه های غربت مادر تمام شد
زینب سلام الله علیها  به گریه گفت که دیگر تمام شد

امشب اذان گریه بگويد بگو، بلال
سلمان به آه گفت ابوذر! تمام شد

طفلان تشنه ،هروله در اشک می کنند
ایام تشنه کامی مادر تمام شد

آن شب حسن  سلام الله علیه شکست که آرام تر ! حسین سلام الله علیه
چشم حسین سلام الله علیه گفت : برادر! تمام شد

تا صبح با تو استن حنانه ضجه زد
محراب خون گريست كه منبر تمام شد

زاینده است چشمه ی زهرایی رسول
باور مكن که سوره ی کوثرتمام شد

باور مكن كه فاطمه سلام الله علیها از دست رفته است
باور مکن حماسه ي حیدر تمام شد

زهرا  سلام الله علیها اگرنبود حدیث کساء نبود
زینب نبودسلام الله علیها و واقعه ي کربلا نبود

 

 شاعر :علیرضا قزوه

موضوعات: المطهرون, فاطمه الزهرا سلام الله علیها
[چهارشنبه 1396-05-18] [ 11:12:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت