از اولش هم گفته بودم که سری از من
دیدی که من حق داشتم؟! عاشق تری از من

دلبسته ات بودم من و دلبسته ام بودی
اما رهایت کرد عشق دیگری از من

آتش شدی، رفتی و گفتی:” عشق سوزان است
باقی نمانَد کاش جز خاکستری از من”

رفتی و جا مانده فقط مُشت پَری از تو
رفتی و باقیمانده چشمان تری از من

فالله خیر حافظا” خواندم که برگردی
برگشته ای با حال و روز بهتری از من

من عاشق لبخندهایت بودم و حالا…
با خنده های زخمی ات دل می بری از من

عاشق ترینم! من کجا و حضرت زینب؟!
حق داشتی اینقدر راحت بگذری از من… .

 

 شاعر:سیده تکتم حسینی

موضوعات: شهید
[شنبه 1396-05-21] [ 09:46:00 ب.ظ ]