در آستانه ی در | ... | |
هزار سال گذشت و هزار بار دگر تو ایستاده ای آن جا و در نگاه ترت هزار شاپرک گرد شمع حلقه زده تن کبودت ، نیلوفری ز باغ ” فدک” ربوده نیمه شبان عطر گیسوان تو را تو می روی و علی از علی غریب تر است پس از غروب تو بی چشم تر نخواهد دید کدام چشمه ی خورشید و آشیانه ی ماه کدام حادثه جز کوچ تو حریف علی ست ؟ بگو که زنده ای و سوی ما نظاره گری هنوز هم که هنوز است این قد خم توست
محمدجواد شاهمرادی
[چهارشنبه 1396-05-18] [ 10:56:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|