الآصال
بانک شعر آئینی


  و خدا عاشق اینگونه مسلمانی هاست ...

 

شهر ما گمشده در غربت و ویرانی هاست
مشهدِ توست که آبادیِ ایرانی هاست

ذره ای از کفِ پایِ تو به لوت افتاده
چشمه ی چشم تو هم سهم خراسانی هاست

مردمِ شهر مسلمان شدهٔ رویِ تو اند
و خدا عاشق اینگونه مسلمانی هاست

عشق را خرج تو کردند همه شاعر ها
این پسندیده ترین خصلتِ آیینی هاست

همهْ دشت به این خانه پناه آوردند
که شمالِ حرمت جنگلِ گیلانی هاست

از نباتِ تو به همسایه تعارف کردن
رسمِ شیرین و صمیمانهٔ مهمانی هاست

دست بردن به خمِ طُره ی گیسوی شما
آرزویی است که در جرگهٔ سلمانی هاست

از گلابِ خودشان تحفه به مشهد بردند
این عطایی است که در مَسلَکِ کاشانی هاست

از گلابِ خودشان تحفه ولی این همه باز
زیره بردن به درِ خانهٔ کرمانی هاست

از کَرَم حرف شد و یاد تو افتادم آه
روزِ میلادِ تو شد یا که شبِ خلقتِ ماه؟

 

شاعر:علی یوسفی


موضوعات: المطهرون, امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
[شنبه 1396-05-14] [ 09:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  درس خارج هم به داخل بستگی دارد... ...


هر خانه‌ای حالش به مادر بستگی دارد
در این حرم اما به خواهر بستگی دارد

وصل‌است آب ناب سقاخانه بر جنت
یعنی شفا این‌جا به کوثر بستگی دارد

از مرکز ایران به پایین، دادن حاجت
حتما به تأیید برادر بستگی دارد

از بین هر باری که می‌آیی حرم با اشک
گاهی فقط به دیده‌ی تر بستگی دارد

از سر به زیری سربلندت می‌کند، تنها
آقایی عالم به یک سر بستگی دارد

هر کس که تو… هرجا که تو… هرجور میخواهی…
هرگونه تغییری به این هر بستگی دارد

دقت بکن گاهی قبول حاجتت حتی
به نوع داخل گشتن از در بستگی دارد

وقتی شدی مانند آهو بی کس و تنها
تازه به توضیح کبوتر بستگی دارد…

دل کندن دریا به ساحل بستگی دارد
به ماه نیمه،‌ ماه کامل بستگی دارد

دل بردن و دل دادن و دل کندن و رفتن
کار جهان تنها به یک دل بستگی دارد

کار جهان را دل مشخص کند هرچند
دل هم خودش در اصل به گل بستگی دارد

آقا کریم است و رئوف است و حرم باز است
حاجت گرفتن پس به سائل بستگی دارد

میزان عشق و عقل و مهر و اشک معلوم است
شرط قبولی به معدل بستگی دارد

از آب سقاخانه بعد از حاجتت بردار
درمان به داروی مکمل بستگی دارد

اذن دخولت را بخوان در شهر خود،‌ حاجت
به خواستن از درب منزل بستگی دارد

پس درس خارج خوانده‌های این حرم گفتند
که درس خارج هم به داخل بستگی دارد…

این که زیارت از نمازت هم مهم تر شد!
به درک توضیح المسائل بستگی دارد

گاهی سلام از دور گاهی توی آغوشش
نوع زیارت‌ها به مشکل بستگی دارد…

 

شاعر:مهدی رحیمی

 

البته برخی ابیاتش کمی مبهم شده وبرای برداشت درست  به توضیحی کامل بستگی دارد :)

موضوعات: المطهرون, امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
 [ 09:33:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم ...

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم
بی تو من از جوانی خود سیر می شوم

من در شعاع پرتو شمس الشموسیت
بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

آیینه کاری حرمت ذره پروری است
من در رواق چشم تو تکثیر می شوم

در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را
اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم

من در شمار سلسله راویان شدم
چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم

من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند
دارم به پای خویش سرازیر می شوم

یک شب نشد که بیگنه آیم زیارتت
اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم

وقتی که آه میکشم از پرده ی نیاز
بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم

بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا
هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم

نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد
کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم؟

آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب
بر بال کفتران تو تحریر می شوم

این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود
گرچه دورنگ،دور ز تزویر می شوم

برداشت سیل گریه بساط زیارتم
نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم

حوض حیاط تو بدهد مرده را حیات
من نیز با تو عیسی تاثیر، می شوم

وقت ورود در حرم تو هوایی ام
وقت خروج تازه زمین گیر می شوم

بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز
من حاجی توام که به تقصیر می شوم

یک روز اگر که زینت دیوار تو شوم
آیینه را گذاشته شمشیر می شوم

 

شاعر:محمد سهرابی

موضوعات: المطهرون, امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
 [ 09:22:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  از من مرا بگیر و منِ بهتری بده ...

این بار هم بیا و دو چشم تری بده
بالم شکسته است تو بال وپری بده

حالا که قصد کرده دلم در به در شود
از آن شراب کهنه ی خود ساغری بده

ازمن مرا بگیر وخودت را به من بده
از من مرا بگیر و من بهتری بده

من سال های سال بدون تو مانده ام
بر آسمان بی کسی ام اختری بده

تا زنده ام حواله ی جایی نکن مرا
نعش مرا به دست کس دیگری بده

افسوس میخورم نشدم همجوار تو
پس افتخار خادمی و نوکری بده

جاروکش سرای توام “یا اباالحسن”
شکر خدا گدای توام “یااباالحسن”


در بین سینه شوق حریم تو بی حد است
اصلا تمام دلخوشی ام شهر مشهد است

وقتی که در حیاط حرم راه می روم
پایم به روی عرش و دلم روی گنبد است

پایم به غیر راه تو جایی نمی رود
عمریست درمسیر تو در رفت وآمد است

با دست خالی آمدن من که عیب نیست
با دست خالی ام بروم بر شما بد است

این آستان قدس به نام کسی ست که
سلطان طوس و عالم آل محمد است

یا حضرت “رضا” به دلم یک نگاه کن
حال مرا برای خودت رو به راه کن

 

شاعر:محمدحسن بیات لو

موضوعات: المطهرون, امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
 [ 09:18:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت