پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم | ... | |
دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟ باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟ گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند هرچند بين كوچه تنت را كشيد و بُرد باران تير و نيزه نصيب تنت نشد اين سينه ات مكان نشست كسي نشد
شاعر:علی اکبر لطیفیان
[شنبه 1396-04-31] [ 07:51:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|