الآصال
بانک شعر آئینی


  در مجلس عزای خودم گریه می‌کنم... ...


آرام در رثای خودم گریه می‌کنم

در مجلس عزای خودم گریه می‌کنم

زانو بغل گرفته و مانند کودکان

لج می‌کنم برای خودم، گریه می‌کنم

چونان مسافری که کسی نیست خویش او

چون چشمه پشت پای خودم گریه می‌کنم

پیش چراغ‌های جهان سرخ می‌شوم

از شرم چشم‌های خودم گریه می‌‌کنم

بسیار ساده‌ام من آواره، مدتی است

با یاد روستای خودم گریه می‌کنم

ای دل عجیب خسته‌ام از درد مردمان

امشب فقط به ‌جای خودم گریه می‌کنم


علی محمد مودب

موضوعات: بدون موضوع, امام حسین سید الشهداء علیه السلام, حرف
[پنجشنبه 1393-03-15] [ 10:21:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ...و غریب است امامت ...

 

…و غریب است امامت

 

مثل هر بار براي تو نوشتم:

دل من خون شد ازين غم، تو كجايي؟

و اي كاش كه اين جمعه بيايي!

دل من تاب ندارد،

همه گویند به انگشت اشاره،

“مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟”

تو کجایی…؟ تو کجایی…؟

و تو انگار به قلبم بنويسي:

كه چرا هيچ نگويند

مگر اين رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، كه غريب است؟

و عجيب است

كه پس از قرن و هزاره

هنوزم كه هنوز است

دو چشمش

به راه است

و مگر سيصد و اندي نفر از شيفتگانش

زياد است

كه گويند

به اندازه يك « بدر » علمدار ندارد!

و گويند چرا اين همه مشتاق، ولي او سپهش يار ندارد!

تو خودت! مدعي دوستي و مهر شديدي!

كه به هر شعر جديدي،

ز هجران و غمم ناله سرايي، تو كجايي؟

تو كه يك عمر سرودي «تو كجايي؟» تو كجايي؟؟!

باز گويي كه مگر كاستي اي بُد ز امامت،

ز هدايت،

ز محبت،

ز غمخوارگي و مهر و عطوفت

تو پنداشته اي هيچ كسي دل نگران تو نبوده؟

چه كسي قلب تو را سوي خداي تو كشانده؟

چه كسي در پي هر غصه ي تو اشك چكانده؟

چه كسي دست تو را در پس هر رنج گرفته؟

چه كسي راه به روي تو گشوده؟

چه خطرها به دعايم ز كنار تو گذر كرد،

چه زمان ها  كه تو غافل شدي و يار به قلب تو نظر كرد…

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتي كجايي!؟

و اي كاش بيايي!

****

هر زمان خواهش دل با  نظر يار يكي بود، تو بودي …

هر زمان بود تفاوت، تو رفتي، تو نماندي.

خواهش نفس شده يار و خدايت،

و همين است كه تاثير نبخشند به دعايت،

و به آفاق نبردند صدايت،

و غريب است امامت.

*

من كه هستم،

تو كجايي؟؟!

تو خودت! كاش بيايي

به خودت كاش بيايي…

*

شاعر:سيد حمید رضا برقعی

 

 

موضوعات: امام حجة بن الحسن صاحب الأمر علیه السلام
[پنجشنبه 1392-11-10] [ 11:18:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  باید عوض شود روش استعاره ها ...

اي لهجه ات ز نغمه ي باران فصيح تر
لبخندت از تبسم گلها مليح تر
بر موي تو نسيم بهشتي دخيل بست
يعني نديده از خم زلفت ضريح تر
اي با خداي عرش ز موسي کليم تر
با ساکنان فرش ز عيسي مسيح تر
وقتي سوال مي شود از بهترين رسول
از نام تو چه پاسخي آيا صحيح تر؟
با ديدن تو عشق نمکگير شد که ديد
روي تو را ز چهره ي يوسف مليح تر

تو حسن مطلع غزل سبز خلقتي
حسن ختام قصه ي ناب نبوتي

بر چهره ي تو نقش تبسم هميشگي
در بين سينه ات غم مردم هميشگي
دريايي و نمايش آرامشي ولي
در پهنه ي دل تو تلاطم هميشگي
در وسعتي که عطر سکوت تو مي وزد
باراني از ترانه، ترنم هميشگي
با حکمت ظريف تو ما بين عشق و عقل
سازش هميشگي و تفاهم هميشگي

خورشيد جاودانه ي اشراق روي توست
سرچشمه ي «مکارم الاخلاق» خوي توست

تکرار نام تو شده آواز جبرئيل
آگاهي از مقام تو اعجاز جبرئيل
تا اوج عرش در شب معراج رفته اي
بالاتر از نهايت پرواز جبرئيل
مثل حرير روشني از نور پهن شد
در مقدم «براق» پر باز جبرئيل
مداح آستان تو و دوستان توست
بايد شنيد وصف شما را ز جبرئيل

سرمست نام توست بزرگ فرشتگان
پير غلام توست بزرگ فرشتگان

در آسمان عرش تمام ستاره ها
بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها
چشم تو آينه ست؛ نه، آيينه چشم توست
بايد عوض شود روش استعاره ها
شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو
داده ست آبرو به تمام هزاره ها
عيسي کشند و غمزده ناقوس ها ولي
نام تو زنده است بر اوج مناره ها

گلواژه اي براي هميشه است نام تو
«ثبت است بر جريده ي عالم دوام تو»


شاعر:سيد محمد جواد شرافت


موضوعات: رسول الله صل الله علیه وآله
[یکشنبه 1392-10-29] [ 01:10:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  من؛ همان زائری که میدانی ...

 


من همان زائري که مي داني

بيقرار از تب پريشاني


عابر کوچه هاي دلتنگي

خسته از روزهاي حيراني


مردي از خانواده سلمان

عاشقي از تبار ايراني


تشنة يک نگاه دلجويت

تشنة آن شراب روحاني


در نگاهم عريضه اي دارم

که تو آن را نگفته مي خواني


ذره اي هستم آفتابم کن

خاک راه ابوترابم کن


*


از نگاهت حيات مي ريزد

سرّ صبر و صلات مي ريزد


از تجلي روشن ذاتت

جلوه جلوه صفات مي ريزد


دستگير هميشة عالم

از رکوعت زکات مي ريزد


از کراماتِ دست تو رزقِ

همة کائنات مي ريزد


لب اگر واکني زمين و زمان

هستي اش را به پات مي ريزد


تشنة خاک بوسي نجفم

خاک راهت برات مي ريزد


روز محشر ز تار و پود عبات

بادبان نجات مي ريزد


همة عمر در پناه توام

شيعة مذهب نگاه توام


*


عشق و روح و روان پيغمبر

ماه هفت آسمان پيغمبر


با تو تکليف عشق روشن شد

آفتاب جهان پيغمبر


تار موي تو عروه الوثقي

به تو بسته ست جان پيغمبر


ساقي کوثر رسول الله

پدر خاندان پيغمبر


جانشيني حق فقط با توست

که تو داري نشان پيغمبر


کوثر وصف تو شنيدن داشت

دم به دم از زبان پيغمبر:


«أنت خير البشر» علي جانم

«من أبي قد کفر» علي جانم


*


کعبه و زمزم و صفا حيدر

مروه و مشعر و منا حيدر


قبلة مسجد الحرام علي

صاحب خانة خدا حيدر


شور اعجاز ليله الاسري

روشني شب حرا حيدر


اولين ياور رسول الله

هستي ختم الانبيا حيدر


السلام عليک يا مولا

السلام عليک يا حيدر


يثرب و کاظمين و سامرّا

نجف و طوس و کربلا حيدر


آيه آيه حقيقت جاري

کوثر و قدر و هل أتي حيدر


معني روشن کتابُ الله

اي صراطُ السَّعادَه بابُ الله


*


روشني عبادت زهرا

قامت تو قيامت زهرا


مات و مبهوت مانده جبريل از

بي کران ارادت زهرا


و غدير نگاه روشن تو

بهترين روز حضرت زهرا


ديدني بود در حمايت تو

آن همه استقامت زهرا


گفت مختص شيعيان تو است

روز محشر شفاعت زهرا


شور لبخند توست يا زهرا

ذکر سربند توست يا زهرا


*


تو همان کوثر کثيري که

با حق آنقدر هم مسيري که


رستگاري ما فقط با توست

و تويي بهترين اميري که


هل أتي شرحي از کرامت توست

من همانم همان اسيري که


به نگاهت پناه آورده

و تو مولاي دستگيري که


دست من را رها نخواهي کرد

آري آنقدر سر به زيري که


باور تو براي ما سخت است

تو هماني همان دليري که


ضربه هايش به روز بدر و حنين

افضلٌ من عبادت الثقلين


*


دشمنت گرچه بي عدد باشد

در مسير تو هر که سد باشد


رشحة ذوالفقار تو کافي ست

گرچه عَمر بن عبدود باشد


پيش تو کمتر از پر کاه است

هرکه در قوم خود اسد باشد


اسدالله غالب ميدان

شوکت تو الي الأبد باشد


ساحت حيدري چشمانت

دور از هر چه چشم بد باشد


تا هميشه امير ما يکتاست

آنچنان که خدا أحد باشد


پهلواني که هم رديفت نيست

هيچ جنگ آوري حريفت نيست


*


جز ولاي تو ائتلافي نيست

نور مطلق که اختلافي نيست


اعتقادات بي ولايت تو

به خدا جز خيال بافي نيست


پيرهن چاک عشق تو کعبه ست

بي شما قبله و مطافي نيست


عالمي بيقرار رجعت توست

آه شصت و سه سال کافي نيست


وقت مدح شما قلم لال است

ورنه تقصير اين قوافي نيست


شعرهايم اگر چه ناچيز است

دلم از عشق دوست لبريز است


شاعر:یوسف رحیمی

موضوعات: امام علی امیر المؤمنین علیه السلام
[چهارشنبه 1392-08-01] [ 12:30:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
 
 
مداحی های محرم