تا بوده،عمر شادی و غم ها گذشته است
آسان و سخت آمده؛اما گذشته است

“امروز” هم به جبر عبور دقیقه ها
از حق خود بخاطر “فردا” گذشته است

این رود سربه راه از انبوه صخره ها
تنها به عشقِ دیدن دریا گذشته است

یوسف به اوج می رود اما پس از عبور
وقتی که از حصار زلیخا گذشته است

پرپر نزن کبوترکم کار زخم تو
از مرهم و طبیب و مداوا گذشته است

بی شک هوای شهر دلش صاف تر شده
هرکس از آب و دانه ی دنیا گذشته است

دل خوش نکن به آمد و رفت جماعتی
وقتی تمام عمر،فُرادا گذشته است

 

 شعر:معصومه زارعی رضایی

موضوعات: اخلاق
[شنبه 1396-05-21] [ 09:43:00 ب.ظ ]