...نشد | ... | |
مثل من هیچکس در این عالم وسط شعلهها امام نشد لشکری از مغیره میآمد، خیمه غارت شد و در آتش سوخت روضه از این شدیدتر هم هست: لحظهای که حسین یاری خواست به لب تشنه علی اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم رفتن شاهزادهای چون من به اسیری به یک طرف اما آهِ زینب و صیحهی شلاق تا شنیدم، … از اسب با زنجیر تل و گودال و نعل و علقمه …آه! ذوالجناح و لب و گلو… انگار آه زینب کجا و بزم یزید، او کجا و جواب ابن زیاد این چهل سال گریه ام شاید از همان روز اربعین باشد دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر من سجاد اینقدر خواندم در مدینه نماز و هیچکدام غل و زنجیر و رشته بر گردن ، یک نفس بادهی بلا را من شاعر:قاسم صرافان
[جمعه 1395-07-30] [ 11:23:00 ق.ظ ]
لینک ثابت |