الآصال
بانک شعر آئینی


  تصادف! ...

 

 

جهان، تصادفی نیست.

اگر جهان تصادفی باشد، تا حالا جلوبندی آن را عوض کرده بودند.

اگر جهان تصادفی بود، رنگ خوردگی گل‌ها معلوم می‌شد.

عالم، صفر کیلومتر است.

اگر گل سرخ تصادفی باشد، باید چمن را بیمارستان مجروحین نام‌گذاری کنیم.

انسان، نخستین موجودی است که وجود را درک می‌کند؛ باقی اشیا، منگ تجلّی‌اند.

هیچ کس نمی‌تواند نرگس را از خواب مستی بیدار کند.

هیچ کس نمی‌تواند به ذرّه پس‌گردنی به خورشید بزند.

عناصر، همه مبهوتند.

شبنم حیرت، بر تمام پدیده‌ها نشسته است.

 

“احمد عزیزی”

موضوعات: شعر و نثر ادبی
[پنجشنبه 1392-11-17] [ 11:11:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت ...

 

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت


مانند مرده ای متحرک شدم، بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت


می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت


دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت


بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت


تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت


مولا! شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت


حالا برای لحظه ای آرام می شوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت


شاعر:سید حمیدرضا برقعی

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1392-11-15] [ 10:45:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ...و غریب است امامت ...

 

…و غریب است امامت

 

مثل هر بار براي تو نوشتم:

دل من خون شد ازين غم، تو كجايي؟

و اي كاش كه اين جمعه بيايي!

دل من تاب ندارد،

همه گویند به انگشت اشاره،

“مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟”

تو کجایی…؟ تو کجایی…؟

و تو انگار به قلبم بنويسي:

كه چرا هيچ نگويند

مگر اين رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، كه غريب است؟

و عجيب است

كه پس از قرن و هزاره

هنوزم كه هنوز است

دو چشمش

به راه است

و مگر سيصد و اندي نفر از شيفتگانش

زياد است

كه گويند

به اندازه يك « بدر » علمدار ندارد!

و گويند چرا اين همه مشتاق، ولي او سپهش يار ندارد!

تو خودت! مدعي دوستي و مهر شديدي!

كه به هر شعر جديدي،

ز هجران و غمم ناله سرايي، تو كجايي؟

تو كه يك عمر سرودي «تو كجايي؟» تو كجايي؟؟!

باز گويي كه مگر كاستي اي بُد ز امامت،

ز هدايت،

ز محبت،

ز غمخوارگي و مهر و عطوفت

تو پنداشته اي هيچ كسي دل نگران تو نبوده؟

چه كسي قلب تو را سوي خداي تو كشانده؟

چه كسي در پي هر غصه ي تو اشك چكانده؟

چه كسي دست تو را در پس هر رنج گرفته؟

چه كسي راه به روي تو گشوده؟

چه خطرها به دعايم ز كنار تو گذر كرد،

چه زمان ها  كه تو غافل شدي و يار به قلب تو نظر كرد…

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتي كجايي!؟

و اي كاش بيايي!

****

هر زمان خواهش دل با  نظر يار يكي بود، تو بودي …

هر زمان بود تفاوت، تو رفتي، تو نماندي.

خواهش نفس شده يار و خدايت،

و همين است كه تاثير نبخشند به دعايت،

و به آفاق نبردند صدايت،

و غريب است امامت.

*

من كه هستم،

تو كجايي؟؟!

تو خودت! كاش بيايي

به خودت كاش بيايي…

*

شاعر:سيد حمید رضا برقعی

 

 

موضوعات: امام حجة بن الحسن صاحب الأمر علیه السلام
[پنجشنبه 1392-11-10] [ 11:18:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  باید عوض شود روش استعاره ها ...

اي لهجه ات ز نغمه ي باران فصيح تر
لبخندت از تبسم گلها مليح تر
بر موي تو نسيم بهشتي دخيل بست
يعني نديده از خم زلفت ضريح تر
اي با خداي عرش ز موسي کليم تر
با ساکنان فرش ز عيسي مسيح تر
وقتي سوال مي شود از بهترين رسول
از نام تو چه پاسخي آيا صحيح تر؟
با ديدن تو عشق نمکگير شد که ديد
روي تو را ز چهره ي يوسف مليح تر

تو حسن مطلع غزل سبز خلقتي
حسن ختام قصه ي ناب نبوتي

بر چهره ي تو نقش تبسم هميشگي
در بين سينه ات غم مردم هميشگي
دريايي و نمايش آرامشي ولي
در پهنه ي دل تو تلاطم هميشگي
در وسعتي که عطر سکوت تو مي وزد
باراني از ترانه، ترنم هميشگي
با حکمت ظريف تو ما بين عشق و عقل
سازش هميشگي و تفاهم هميشگي

خورشيد جاودانه ي اشراق روي توست
سرچشمه ي «مکارم الاخلاق» خوي توست

تکرار نام تو شده آواز جبرئيل
آگاهي از مقام تو اعجاز جبرئيل
تا اوج عرش در شب معراج رفته اي
بالاتر از نهايت پرواز جبرئيل
مثل حرير روشني از نور پهن شد
در مقدم «براق» پر باز جبرئيل
مداح آستان تو و دوستان توست
بايد شنيد وصف شما را ز جبرئيل

سرمست نام توست بزرگ فرشتگان
پير غلام توست بزرگ فرشتگان

در آسمان عرش تمام ستاره ها
بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها
چشم تو آينه ست؛ نه، آيينه چشم توست
بايد عوض شود روش استعاره ها
شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو
داده ست آبرو به تمام هزاره ها
عيسي کشند و غمزده ناقوس ها ولي
نام تو زنده است بر اوج مناره ها

گلواژه اي براي هميشه است نام تو
«ثبت است بر جريده ي عالم دوام تو»


شاعر:سيد محمد جواد شرافت


موضوعات: رسول الله صل الله علیه وآله
[یکشنبه 1392-10-29] [ 01:10:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت