الآصال
بانک شعر آئینی


  ملیح تر ...

ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر
لبخندت از تبسم گل ها ملیح تر

بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خم زلفت ضریح تر

ای با خدای عرش ز موسی کلیم تر
با ساکنان فرش ز عیسی مسیح تر

با دیدن تو عشق نمک گیر شد که دید
روی تو را ز چهره ی یوسف ملیح تر

تو حسن مطلع غزل سبز خلقتی
حسن ختام قصه ی ناب نبوتی

 

شاعر:سیدمحمدجوادشرافت

موضوعات: المطهرون, رسول الله صل الله علیه وآله
[شنبه 1396-05-14] [ 08:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چیزی شبیه روز حسین و محرّم است ...

امروز، روز ناله و اندوه و ماتم است
روز عزای اشرف اولاد آدم است

چیزی شبیه روز حسین و محرّم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است

ای دل که در حریم تو اندوه کربلاست
اندوهبار حضرت صادق، دلِ خداست

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند
دور مزار بی حرمش گریه می کنند

در زیر پرچم و علمش گریه می کنند
سینه زنان ز سوز دمش گریه می کنند

زانو بغل نموده، ملالی گرفته اند
کرّوبیان چه اشک زلالی گرفته اند

در این عزا برای تأمّل مجال نیست
این رزق گریه بی غم آقا حلال نیست

اشکت بدون حضرت صادق زلال نیست
در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
ای شیعه این عزا، چو عزای محرم است

شد سرنگون زِ باد مخالف چراغشان
آفت رسیده از در و دیوار باغشان

آن آتشی که سرزده آمد سراغشان
داغی نهاده بار دگر روی داغشان

نقّاش روزگار قلم را چه بد کشید
آتش دوباره از در و دیوار قد کشید

شیخُ الائمه ی غم ایّام دیده را
مرد مدینه مانده ی ماتم چشیده را

این زاده ی حسین شه سر بریده را
این پیرمرد خسته ی قامت خمیده را

ابن ربیع از چه به آزار می برد
در کوچه، بی عمامه و دستار می برد

در کوچه های بی کسی این پیرمرد دین
پای برهنه می دود و می خورد زمین

آهی کشید از جگرش، آهِ آتشین
با خاک کوچه زمزمه می کرداینچنین

” از روی خاک، امّ ابیها بلند شو
مادر بیا بخاطر بابا بلند شو”

هر چند روضه شمع تنش را مذاب کرد
او را به بر گرفت چنان شعله، آب کرد

چشم امام را که سراسر شراب کرد
زهری رسید آخر و او را کباب کرد

انگور زهر بار به داد دلش رسید
منصور عاقبت به مراد دلش رسید

هرچند بستری است، غمش سر نمی رسد
هنگام مرگ هم کرمش سر نمی رسد

اندوه شعله ور زِ دمش سر نمی رسد
این روضه بی حسین به آخر نمی رسد

جدّم حسین با لب تشنه شهید شد
با ضربه های نیزه و دشنه شهید شد

در قتلگاه ولوله شد، وای عمه ام
دور تنش چه غلغله شد، وای عمه ام

وقت سرور حرمله شد، وای عمه ام
لشگر به سمت قافله شد، وای عمه ام

این ها ز مرد های حرم سر گرفته اند
از بانوان قافله زیور گرفته اند

 

شاعر :امیرعظیمی

موضوعات: امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام
[شنبه 1396-04-31] [ 07:54:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم ...

دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم
پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم

باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟

باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟
اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟

گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند
روي سر ِتو از در و ديوار ريختند

هرچند بين كوچه تنت را كشيد و بُرد
دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد

باران تير و نيزه نصيب تنت نشد
دست كسي مزاحم پيراهنت نشد

اين سينه ات مكان نشست كسي نشد
ديگر سر تو دست به دست كسي نشد

 

 شاعر:علی اکبر لطیفیان

موضوعات: امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام
 [ 07:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  آستــان صـادق آل پیـمبـر سوخــته ...

دوّمین بار است در شهر نبی ، در سوخته
خانه ی اَمنی به دست یک ستمگر سوخته

کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
آستــان صـادق آل پیـمبـر سوخــته

ارثِ زهراییِ این آقاست که کاشانه اش
بین شهر مادری چون بیت مادر سوخته

او نمی سوزد میان شعله ها و مانده ام
با جسارت ، عدّه ای گفتند کوثر سوخته

آتشی که از در و دیوار بالا رفته است
بی گمان بر غربت اولاد حیدر سوخته

هم بلاهایی که مادر دیده پیرش کرده است
هم دلش بهرِ بنی الزّهرا مکرّر سوخته

شک ندارم هر زمانی آب دیده ، ساعتی
گوشه ای رفته به یاد حلق اصغر سوخته

بسکه می پیچد به خود از سوزش زهر جفا
پیکرِ شیخ الائمه ، پای تا سر سوخته

چشمهای اهلبیتش کاسه ی اشک ست وخون
بیشتر از هرکسی موسی بن جعفر سوخته

سالیانی پیش تر از قومشان در کربلا
خیمه و پیراهن و دامان و معجر سوخته

 

شاعر:محمدقاسمی

موضوعات: امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام
 [ 07:45:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت