الآصال
بانک شعر آئینی


  گذشته‌ها نگذشته‌ست ...

بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او

شبی دلم به هوای زیارت آمده است
مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او …

از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً
که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او

خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او

گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز
زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او

بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت
بگو برای من از رفتن شبانهٔ او

نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب
فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او…

 

شاعر:اعظم سعادتمند

موضوعات: امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام
[شنبه 1396-04-31] [ 07:23:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  خوش آن زمانه که تو صبح صادقش بودی ...

 

خوش آن زمانه که تو صبح صادقش بودی
نگاهبان نگاه دقایقش بودی

خوش آن هوا که حضور تو را تنفس کرد
به آن دهان که تو تسبیح ناطقش بودی

خوش آن زمین که عبور تو را به بوسه نشست
تویی که رازگشای حقایقش بودی

خوش آن قلم که به شاگردی تو قد خم کرد
تویی که جوهره عشق خالقش بودی

خوشا شهادت سرخی که چشم در راهش
خوشا سلاله سبزی که لایقش بودی

هنوز شش گل ازین باغ مانده تا نرگس
گل ششم گل پرپر شقایقش بودی

هنوز روشنی مذهب از درخشش توست
که آفتاب پس از صبح صادقش بودی

 

شاعر: نغمه مستشارنظامی

موضوعات: المطهرون, امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام
 [ 07:21:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  به منبر می‌رود دریا ...

 

به منبر می‌رود دریا به سویش گام بردارید
هلا اسلام را از چشمه اسلام بردارید

مبادا از قلم ها جا بیافتد واژه‌ای، اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید

سلونی را هدر کردند روزی مردمان امروز
بپرسیدش از اسرار جهان ابهام بردارید

الا ای شاعران چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید

نسیم صبح صادق می‌وزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید

به فرزندان به اهل خانه جز ایشان
که می‌گوید: غلام خسته‌ام خفته، قدم آرام بردارید

اگر فرمان او باشد نباید پلک بر هم زد
به سوی شعله چون هارون مکی گام بردارید

رُویَ عن إمامِِ جعفرِِ صادق (له الرحمة)
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید

به جای حج به سوی کربلا کج کن مسیرت را
کفن باید به جای جامه احرام برداریم

اگر در گوش نوزادی اذان می‌گفت می‌فرمود:
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید

میان شعله‌ها آیات ابراهیم می‌سوزد
میان گریه ختم سوره انعام بردارید

 

شاعر:سیدحمیدرضابرقعی

موضوعات: امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام
 [ 07:19:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید ...

به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید
نظارۀ تو ابوحمزه و زراره کشید

غریب هستی و چون مادرت نشد آقا
سر مزار شما گنبد و مناره کشید

به زخم های دلت مرهمی نشد پیدا
که زهر از جگرت طرح پاره پاره کشید

تو را میان دعا، بی نمازها بردند
تو را پیاده به کوچه یکی سواره کشید

میان کوچه تن خسته ات زمین تا خورد
نکرد رحمی و دشمن تو را دوباره کشید

سریع خانه برو دختر تو ترسیده است
که ارث مادریت را کسی شراره کشید

گرفته خانۀ تو رنگ خیمه های حسین
دوباره گریۀ چشمت به سوگواره کشید

دوباره آتش و خیمه غروب عاشورا
دوباره کرببلا را به استعاره کشید

تمام اهل و عیالش فرار می کردند
و دختری که خودش را به یک کناره کشید

به چند زخم پدر مرحمی ز گریه گذاشت
دوباره در بر خود جسم پاره پاره کشید

به پیش پیکرش از دشمنی شکایت کرد
که معجر از سر و از گوش گوشواره کشید

 

شاعر:محسن حنیفی

موضوعات: امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام
 [ 07:16:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
 
مداحی های محرم