الآصال
بانک شعر آئینی


  از من مرا بگیر و منِ بهتری بده ...

این بار هم بیا و دو چشم تری بده
بالم شکسته است تو بال وپری بده

حالا که قصد کرده دلم در به در شود
از آن شراب کهنه ی خود ساغری بده

ازمن مرا بگیر وخودت را به من بده
از من مرا بگیر و من بهتری بده

من سال های سال بدون تو مانده ام
بر آسمان بی کسی ام اختری بده

تا زنده ام حواله ی جایی نکن مرا
نعش مرا به دست کس دیگری بده

افسوس میخورم نشدم همجوار تو
پس افتخار خادمی و نوکری بده

جاروکش سرای توام “یا اباالحسن”
شکر خدا گدای توام “یااباالحسن”


در بین سینه شوق حریم تو بی حد است
اصلا تمام دلخوشی ام شهر مشهد است

وقتی که در حیاط حرم راه می روم
پایم به روی عرش و دلم روی گنبد است

پایم به غیر راه تو جایی نمی رود
عمریست درمسیر تو در رفت وآمد است

با دست خالی آمدن من که عیب نیست
با دست خالی ام بروم بر شما بد است

این آستان قدس به نام کسی ست که
سلطان طوس و عالم آل محمد است

یا حضرت “رضا” به دلم یک نگاه کن
حال مرا برای خودت رو به راه کن

 

شاعر:محمدحسن بیات لو

موضوعات: المطهرون, امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
[شنبه 1396-05-14] [ 09:18:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سلیمانی که من دارم... ...

خدای مهربانی‌هاست سلطانی که من دارم
فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم

کنارش ذره‌ی ناچیز چون خورشید می‌تابد
ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم

نمک پرورده‌ی دریای جودش بوده‌ام عمری
پر است از شور احسانش نمکدانی که من دارم

همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم
همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم

نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد
به آهی کاه گردد کوه عصیانی که من دارم

به لطف گندمی که داده‌ام دست کبوترها
دگر خالی نماند سفره‌ی نانی که من دارم

چه فرقی می‌کند آهو، کبوتر یا که سگ باشم
که او بی‌اعتنا باشد به عنوانی که من دارم

به وقت مرگ می‌آید به بالینم یقین دارم
شروع وعده‌های اوست پایانی که من دارم

 

شاعر:علی ذوالقدر

موضوعات: المطهرون, امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
 [ 09:15:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  یک پَر گذاشت در صف و از پیش جا گرفت ...

یک جذبه ریسمان شد و پای مرا گرفت
یک ابر گریه کرد و دوباره هوا گرفت

افسوس ذکرهای لبم ناشنیده ماند
دادم کبود ماند و گلوی صدا گرفت

صورت به صورت در صحنش گذاشتم
در گفت: آهِ گرم کشیدی بیا گرفت

بالای سر نشستم و دیدم که جبرئیل
یک پر گذاشت در صف و از پیش جا گرفت

بالای سر نشستم و دیدم که عاشقی
خواند از فضائل تو و بعداً عبا گرفت

دیوانه ای که عقل طلب کرد از شما
بالای سر نشستم و دیدم عصا گرفت

بالای سر نشسته ام و حدس می زنم
پائین پای تو چه کسی را شفا گرفت

پرسیدم از نسیم، کجایی؟ جواب داد
با بوسه ای که از لب گلدسته ها گرفت

سمت زیارتم بشتابید چون که اشک
امشب ضریح چهره ی ما را طلا گرفت

 

شاعر: سیدرضا جعفری

موضوعات: المطهرون, امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
 [ 09:01:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  كه اشك منشأ تأثير مي شود گاهي ...

حرم هرآينه تكبير مي شود گاهي
حديث عشق تو تكثير مي شود گاهي

دلي كه غرق اميد اجابت است اينجا
ز هرچه غير دعا، سير مي شود گاهي

حريم قدس امام رئوف، عرش خداست
خطاب آيه ي تطهير مي شود گاهي

امام لطف و عنايت، امام رئفت و مهر
امام آينه تفسير مي شود گاهي

معاشران گره از زلف يار وا نكنيد!!
كه تار موي، چو زنجير مي شود گاهي

دعا كنيد به ما هم نظر كند ارباب
كه مور، با نظري شير مي شود گاهي

ميان دامن مولا چو ابر گريه كنيد
كه اشك منشأ تأثير مي شود گاهي

دلم كبوتر صحن رضا بود، هرچند
كه رفتنم به حرم دير مي شود گاهي

 

شاعر:مهدی فخارشاکری

موضوعات: المطهرون, امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
 [ 08:57:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت